محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 17 سال و 16 روز سن داره

محمدحسین عشق جاودان

ماه عزيز ...

هوالعزيز سلام پسر قشنگم .اميد مامان .همه ي زندگي من . اين چند وقتي که نبوديم هم خوب بود و هم بد . يه مسافرت کوچولو بدون بابايي .من و شما و مادرجون رفتيم کرمانشاه خونه خاله مژده جون و شما با رائين گلي و لاوين جون کلي بازي کردين .البته داخل پرانتز بگم که کلي آتيش سوزوندين مخصوصا وقتي که رفتيم قصر شيرين اونجا شما با سرمدجون و رائين بيشتر منو اذيت کردين .هوا خيلي گرم بود ولي ديدن قوم و خويش و دوستان خيلي خوب بود وخوش گذشت .دست همشون درد نکنه .خاله مژده جون که خيلي زحمت کشيد و اون چند روز همش با ما همراه بود .خاله مژگان باديدن شما به من اميدواري دادن و گفتند و رشد شما بد نيست .آخه خاله مژگان خاله بابايي فوق تخصص اطفال هستند و از روزي که شما...
21 مرداد 1390

شش سال با هم بودن ...

  هوالمعشوق سلام عزیزدلم .الان که دارم این پست را می نویسم ما کرمانشاه خونه خاله مژده هستم.شما این چند روز حسابی  با رائین و سرمد آتیش سوزوندین.در پست بعدی همه ماجرا و داستان شلوغ بازیهاتون رو می نویسم. امروز سالگرد ازدواج من و باباییه .شش سال زندگی مشترک.گریه وخنده .سختی وآسونی .دلتنگی و... خیلی زود می گذره ... امیدوارم علی عزیزم سالهای خوبی رو در کنار هم شاد و موفق زندگی کنیم ودست در دست هم تمام مشکلات رو از پیش پا برداریم ودر تمام پیچ و خم های این زندگی با هم باشیم . دوستت دارم همین و بس  ...     ...
8 مرداد 1390
1